میلاد بارش
من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق
آمده ام که جان دهم جان دهم و دل ببرم
سر بنه ام به پای تو یک دل مایل ببرم
آمده ام هوای تو. مرقد پرصفای تو
آمده ام به سرقت شمس تو غافل ببرم
کف بزنم دف بزنم با همه دل طواف تو
آمده ام سماع تو موج تو ساحل ببرم
موج ترا. موج ترا جان مرا جزر و مد است
اینهمه قبض و بسط تو تا به سواحل ببرم
آمده ام عکس ترا آینه شمس ترا
جلوه ای از روی ترا نور شمایل ببرم
آمده ام که گم شوم مردم پای خم شوم
آمده ام بمیرم و زندگی از گل ببرم
ابر پر از سخاوتی بارش پر کرامتی
تشنگی ام فزون کنی بارش نازل ببرم
لیلی هر قبیله ای رفتم و دیده ام ولی
پیش تو سر نگون شدم عشق قبایل ببرم
میلاد بارش(هومن)
نوشته شده در شنبه 94/6/7ساعت
12:18 عصر توسط میلاد بارش نظرات () |
Design By : Night Melody |